داستان انتخابات فدراسیون رفتهرفته به بخشهای حساس و جذابش میرسد. حالا تکلیف آنها که سودای ریاست بر عمارت فوتبال را در سر دارند مشخص است و تا حدود زیادی هم میتوان حدس زد که نظر قالب مجمع متمایل به کدام سو است. اما آنچه در بدو امر از این رقابت و این نامزدها استنتاج میشود میتواند تا حدودی اوضاع و احوال 4 سال آینده پرطرفدارترین رشته ورزشی ایران را عیان سازد.
1-نام کاندیداهای ریاست و سوابق آنها نشان میدهد که لااقل اینبار از چهرههای کاملا سیاسی و غریبه با فوتبال چندان خبری نیست. این اتفاق حتی اگر ناشی از یک «اتفاق» باشد، شایسته تقدیر و قابل ملاحظه است، اما اگر وزارت ورزش، دولت یا هر نهاد دیگری براساس یک جمعبندی و اندیشه به این مهم رسیده باشد که باید کار ورزش را به ورزشیها (یا حداقل آنها که شهره به سیاسی بودن نیستند) سپرد، هم شکر خداوند متعال واجب است و هم پوششدادن گسترده این تغییر و تحول در رسانهها.
2-اما به همان میزان که ورزشی بودن این نامزدها امیدوارکننده است، سطح مدیریتی نامزدهای پست جدید، نگرانکننده و قابل تأمل است. آنها که دستی بر مدیریت کلان ورزش دارند میدانند اگر بهواقع بخواهیم مدیری مؤثر و قدرتمند در فوتبال ایران منصوب کنیم، داشتن تجربههایی چون ریاست سازمان ورزش یا ریاست کمیته ملی المپیک و... در رزومه کاری کاندیداها میتواند حداقل شرط لازم باشد. در آن صورت است که میتوان امیدوار بود رئیس فدراسیون، فدراسیون را بهواسطه تجربه و سطح بالای مدیریتیاش یک گام بالاتر ببرد؛ اتفاقی که در انتخابات پیش رو بعید است صورت بگیرد. عموم این چهرهها، افرادی هستند که فوتبال به آنها و رزومه مدیریتیشان اعتبار میبخشد و بالاترشان میبرد.
3-تشخص، آرامش و تاکید مکرر بر برنامهریزی، از جمله گمشدههای امروز فوتبال ایران است. مؤلفههایی که شاید بتوان به برآورده شدن حداقلیشان در نتیجه انتخابات پیش رو امیدوار بود و آرزو کرد که 4 سال پیش روی فوتبال ایران، 4سالی قابل اطمینانتر از گذشته باشد. به گمان ما اگر هرکدام از کاندیداهای پیشرو متعهد به تامین همین موارد هم باشند باید در گزینششان تردید نکرد که بههرحال گاه در بیابان بیآب و علف، جرعهای آب هم میتواند حیاتبخش باشد.
*عضو هیأت رئیسه شورای اسلامی شهر تهران